نگاهی به مرکز پژوهش‌های شورای اسلامی شهر مشهد | قانون گذاری شهری با چاشنی پژوهش قفل صنایع غرب مشهد با صدور اولین پایان‌کار صنعتی باز شد ۱۵ درصد مشهدی‌ها، مالک اراضی قولنامه‌ای هستند| لایحه تشویق تفکیک اراضی در دستور کار شهرداری خلیل موحد جانشین هاشم دائمی در شورای شهر مشهد شد سازمان مدیریت حمل‌ونقل بار درون‌شهری شهرداری مشهد، نمونه ای از یک سازمان موفق است افتخارات طلایی هادی رضایی، دارنده نشان مشهدالرضا(ع) | از معلولیت تا قهرمانی جهانی برگزیده نشان مشهد الرضا (ع) در سال ۱۴۰۲: این رویداد فضایی برای معرفی افراد سرآمد است هوای امروز مشهد، برای گروه‌های حساس ناسالم است (۳ دی ۱۴۰۳) | برای مقابله با آلودگی هوا باید برنامه‌محور پیش برویم افزایش چشمگیر آلاینده‌ها در مشهد | هوای کلانشهر مشهد امروز هم آلوده است (۳ دی ۱۴۰۳) هشدار خودمراقبتی برای شهروندان کلانشهر مشهد صادر شد | مشهدی‌ها ماسک تنفسی بزنند (۳ دی ۱۴۰۳) «کافه بازی»، «کافه علم» و «کافه کارآفرینی» ویژه دختران مشهدی احداث می‌شود شهردار مشهد: بوستان‌های «بهشت» و «آفتاب» ویژه بانوان به زودی به بهره‌برداری می‌رسد مبدا تعیین مسافت شهر مشهد از سایر شهر‌ها کجاست؟ چهارمین کنفرانس بین‌المللی برنامه‌ریزی و مدیریت شهری در مشهد مقدس برگزار می‌شود نشان مشهدالرضا(ع) باعث رونق فعالیت‌های مردمی و جهادی می‌شود لزوم معرفی مشهد به عنوان دومین کلانشهر مذهبی دنیا روزشماری وقایع انقلاب اسلامی در مشهد، از اول تا چهارم دی‌ماه ۱۳۵۷ (بخش اول) | بیمارستان شاه‌رضا، پایگاه انقلاب مشهد آغاز هفته ملی مشهد با اجرای برنامه‌های ویژه فرهنگی، هنری و گردشگری جذب ۲۱ بانوی آتش‌نشان در مشهد ابلاغ برنامه‌های استقبال از بهار ۱۴۰۴ در مشهد از نیمه دی‌ماه
سرخط خبرها

قدم به قدم تا ملاقات غریب | روایتی از زائران و موکب داران امام رئوف(ع)

  • کد خبر: ۱۲۷۰۳۵
  • ۰۳ مهر ۱۴۰۱ - ۱۸:۲۸
قدم به قدم تا ملاقات غریب | روایتی از زائران و موکب داران امام رئوف(ع)
جاده های منتهی به مشهدالرضا(ع)، این روزها یکصدا عشق را فریاد می زنند. همه از راه های دور و نزدیک، پیر و جوان، سمت مضجع شریف شمس الشموس رهسپارند.

به گزارش شهرآرانیوز، این روز‌ها همه سرگرم ضیافتی آسمانی اند. نه سن و سال مطرح است و نه راه دور و نزدیک. نگاهشان که می‌کنی، چون اسپند روی آتش در جوش و خروشند. خستگی انگار یک شوخی است و گام‌ها هرچه به سمت مشهد نزدیک تر، استوارتر. این روز‌ها مشهد امام رضا (ع)، میهمان دارد.

مسیرمان را از ابتدای پل قائم آغاز می‌کنیم و راهی پلیس راه مشهد-چناران می‌شویم. مردم، دسته دسته یا فرد فرد راهی حرم مطهر رضوی هستند. از هر فاصله و زاویه‌ای که آنان را می‌نگریم، غباری اطرافشان را گرفته و چهره‌های آفتاب سوخته شان مصمم است به رسیدن به یار. آنان ایستادگان در غبارند.

در بین راه به اولین موکب می‌رسیم و می‌ایستیم. اولین چیزی که نظرمان را جلب می‌کند، نظم و انضباط حاکم بر محیط است. تعدادی نوجوان و جوان داوطلب که لباس «خادم الرضا (ع)» بر تن دارند، زائران پیاده را به استراحت و پذیرایی دعوت می‌کنند. برکت و فراوانی در موکب‌ها به چشم می‌خورد و کسی منتظر پذیرایی نمی‌ماند. کودکان سینی‌های شربت را بر دست گرفته بودند و پیادگان را سیراب می‌کردند. هرکس که شربتی می‌نوشید، آن کودک را به مهر و عطوفت خطاب می‌کرد و می‌گفت: «اجرت با آقا».

با موکب دار حاشیه بزرگراه پیامبراعظم (ص) به گفتگو نشستیم. حاج حسن آقا، مرد کشاورز و میانسالی بود که به اتفاق عهد و عیال و رفقای چندین و چند ساله اش، از سال ۱۳۸۷ تاکنون مشغول خدمت عزاداران محرم و صفر می‌باشد و اینک که گرد پیری بر سر و محاسنش نشسته بود، بی وقفه و بی خستگی به زوار کمک می‌کرد.

حاج حسن می‌گفت: از پنجشنبه بساط پذیرایی از زائران امام هشتم (ع) را علم کرده ایم و روزانه تا ۵ هزار زائر پیاده را پذیرایی می‌کنیم. از صبحانه تا شام، از میان وعده تا شربت و چای و جای استراحت، همه چیز را به پای زائران پیاده گذاشته ایم.

پیرغلام امام هشتم (ع) در مورد هزینه‌های موکب هم گفت: تمامی هزینه‌ها با خودمان است و هیئت ما با ۳۰ عضو فعال، تمام هزینه‌های موکب را تامین می‌کند و برایمان مهم است که زائران آقا آسایش و رفاه داشته باشند.

با حاج حسن و دوستانش خداحافظی کردیم و به راه خود ادامه دادیم. بازهم مردم و بازهم راهپیمایانی که گرمای جاده و مسافت طولانی را به عشق معشوق سپری می‌کردند. دیگر چیزی نمانده و میزبان چشم انتظار آنهاست. کمی جلوتر، یک کامیون نظرمان را در شانه خاکی جاده جلب نمود و به سویش رفتیم.

اعضای یک خانواده کوچک بودند. آش رشته و شربت و نان تعارف می‌کردند. هر از چند گاهی، هانشان را به ذکر صلوات بر آل الله مطعر می‌ساختند و از زوار پذیرایی می‌کردند. با مرد جوانی گفتگو کردیم که مشغول پذیرایی با شرب بود. می‌گفت: برای تمام زائران آقا، شفای عاجل و بهبود عزیزانشان را خواستارم. به ویژه پدر خودم که دردمند و در بستر بیماریست. دعایش کنید! دوباره رویش را به سمت مردم کرد و با گشاده رویی به پذیرایی اش ادامه داد.

دوباره حرکت کردیم و بازهم در بین راه به مواکب ریز و درشتی برمی خوردیم که بدون خستگی و وقفه، به زائران خدمت می‌رساندند. کمی جلوتر، موکب فراشان حرم امام رضا (ع) را دیدیم. فراشان، چند کیلومتر دورتر از ضریح معشوق، آمده بودند تا خاک پای عاشقان امام رئوف را توتیای چشم کنند و خادم آستان پرمهر رضوی در جاده‌های ولایت باشند.

رئیس کشیک فراشان حرم مطهر رضوی به ما گفت: روزانه تعداد بسیاری از زائران را پذیرایی می‌کنیم و مکان‌هایی را برای استراحت خانواده‌ها و اقامه نماز در نظر گرفته ایم. همچنین، درمانگاه کوچکی را برای درمان سرپایی زائران تدارک دیده ایم.

همینطور با آقای علم الهدی در محوطه گشت می‌زدیم و به درمانگاهی که از آن سخن گفته بود رسیدیم. کودکی تنها که انگار گم شده بود و بیم مسمومیت غذایی اش می‌رفت، تحت مداوای پزشک درمانگاه قرار گرفته بود. از آمپول می‌ترسید و توان صحبت کردن نداشت. خادمان رضوی گرد او جمع شده بودند و از او مراقبت می‌کردند تا آنکه مادرش پیدا شد و خوشبختانه با دارو‌هایی که تجویز شد، مادر و پس به غافله عشق بازگشتند و سفرشان ادامه یافت.

از فراشان هم خداحافظی کردیم و به راه ادامه دادیم. دیگر چیزی تا پلیس راه باقی نمانده بود که موکب سلامت نظرمان را جلب کرد. این مواکب، تحت نظارت دانشگاه علوم پزشکی مشهد خدمت می‌کنند و تکنسین‌های اورژانس به صورت شبانه روزی مشغول فعالیت هستند. از درمان سرپایی تا اعزام مصدومان به مراکز درمانی، از جمله وظایفشان بود و از رانندگان تقاضا داشتند در این روزها، خیلی با سرعت رانندگی نکنند و مراقب زائران پیاده باشند.

آخرین ایستگاه، موکب امام رضا (ع) بود که کمی پایین‌تر منزل آباد، خیمه و خرگاهی عظیم تدارک دیده بودند و زائران را پذیرایی می‌کردند. همه چیز در این موکب بود، از اتاق ماساژ و طب سنتی تا کفاشی و سلمانی و نمازخانه و چادر‌های استراحت و پذیرایی.

مدیر این موکب می‌گفت بیش از ۲۴ سال است که خدمت می‌کنیم و همه سال در انتظاریم تا این ایام فرا رسد و چشممان به زائران آقا و مولایمان باز شود. اینجا هرکس که حاضر است، به میل و عشق خود آمده و از تلاش و خدمت خسته نمی‌شود. موی مان در این راه سفید شد، اما دل انسان دلداده به اهل بیت، همیشه جوان و پر شور است.

ما هم دقایقی نشستیم و به استراحت پرداختیم تا کمی از خستگی ۶ ساعت تهیه گزارشمان برطرف شود. در راه که باز می‌گشتیم، شعر زیبای قیصر امین پور مدام در ذهنم می‌پیچید که در وصف امام رضا (ع) سرود:‌

«ای کاش من هم عبور تو را دیده بودم                               کوچه‌های خراسان تو را می شناشند»


زائران پیاده امام رضا (ع) شاید عبور او را ندیده باشند، اما سراغ معشوق را از کوچه‌هایی می‌گیرند که او را می‌شناسند. اکنون از پنجره به گنبد طلای امام رضا (ع) خیره شده ام. ما صاحب چه گنج بزرگی هستیم و چقدر آدم‌های خوشبختی در این دنیاییم که هم محله‌ای امام رضا (ع) هستیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->